loading...
اخبار ایران و جهان
seyyedali بازدید : 19 جمعه 22 آبان 1394 نظرات (0)

به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز به نقل از خراسان، زن 28ساله که برای شناسایی جسد همسرش به کلانتری دعوت شده بود درحالی که اشک هایش را پاک می کرد به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: 18سال بیشتر نداشتم که «کیوان» به خواستگاری ام آمد و طولی نکشید که مراسم ازدواج مان برگزار شد و ما زندگی زیر یک سقف را آغاز کردیم اگرچه او شغل آزاد داشت اما از نظر اقتصادی در مضیقه بودیم و چرخ زندگی مان به درستی نمی چرخید. اگر حمایت های مالی پدرم نبود دچار مشکلات حادی می شدیم و روزگار سختی را می گذراندیم با این وجود کیوان مردی مغرور و خودسر بود.

 

او حتی اجازه نمی داد خانواده ام به منزل ما رفت و آمد کنند به همین خاطر مجبور بودم پنهانی به دیدار خانواده ام بروم و گاهی نیز مخفیانه با مادرم در پارک و یا  مراکز تجاری قرار می گذاشتیم مادرم مبالغی را برای کمک به زندگی مان به من می داد این در حالی بود که من صاحب پسری شده بودم و مخارجمان سنگین تر شده بود. چند سال به همین ترتیب گذشت تا این که حرکات و رفتار همسرم به طور ناگهانی تغییر کرد.

 

او دیگر توجهی به من و فرزندم نداشت و مدام در بیرون از منزل به سر می برد. وقتی رفتارهای او را به دقت بررسی کردم تازه فهمیدم که او در دام بلای خانمان سوز اعتیاد گرفتار شده است. ابتدا موضوع را پنهان نگه داشتم و سعی می کردم با نیش و کنایه به او بفهمانم مسیر زندگی را به خطا می روی اما وقتی حرف هایم را قبول نکرد هر آن چه را دیده بودم آشکارا برایش توضیح دادم و تلاش کردم تا اعتیادش را ترک کند اما او مرا کتک زد و عنوان می کرد که به او تهمت می زنم، تا این که حدود 5 ماه قبل وقتی به طور ناگهانی او را در حال مصرف شیشه غافلگیر کردم از شدت عصبانیت به سوی من حمله ور شد و آن قدر کتکم زد که دیگر نای حرف زدن هم نداشتم.

 

خانواده ام که متوجه موضوع شده بودند سراغم آمدند و مرا به همراه فرزندم به خانه خودشان بردند انتظار داشتند کیوان اعتیادش را کنار بگذارد و به سوی من و فرزندش باز گردد اما هیچ گاه از او خبری نشد و من به ناچار برای گرفتن طلاق و دریافت مهریه اقدام کردم اما همچنان از کیوان بی خبر بودم و او حتی سراغی از پسر خردسالمان نمی گرفت تا این که حدود ساعت یک بامداد از کلانتری تماس گرفتند وقتی به این جا آمدم متوجه شدم که کیوان برای سرقت وارد منزلی شده که با رسیدن صاحبخانه در تاریکی شب خود را از پشت بام به زمین انداخته و در دم فوت کرده است.

 

پزشکان معتقد بودند او به خاطر توهمات ناشی از شیشه از پشت بام پرواز کرده است. با خود می اندیشم چگونه مواد مخدر انسان مغروری مانند کیوان را مجبور کرد از دیوار مردم بالا برود درحالی که او حتی کمک های مالی پدرم را قبول نمی کرد حالا مانده ام به تنها فرزندم چه پاسخی بدهم و ...

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 87
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 20
  • بازدید ماه : 20
  • بازدید سال : 320
  • بازدید کلی : 11,870